عاشقانه های شبنم
هر شب خدایم را به چشمان تو میبازم
باید خدایم را به چشمان تو بسپارم
چشم تو را وقتی که دیدم زیر لب گفتم
روزی به این دیوانهخانه میکشد کارم
تا چشمهایت اشتباه خوب من باشند
من دست از این اشتباهم برنمیدارم
جان کندنم دور از تو نامش زندهمانی بود
من زندگانی را از آغوشت طلبکارم
یک روز میبارم کنارت رنجهایم را
من ابرهای بیشماری در گلو دارم
باید خدایم را به چشمان تو بسپارم
چشم تو را وقتی که دیدم زیر لب گفتم
روزی به این دیوانهخانه میکشد کارم
تا چشمهایت اشتباه خوب من باشند
من دست از این اشتباهم برنمیدارم
جان کندنم دور از تو نامش زندهمانی بود
من زندگانی را از آغوشت طلبکارم
یک روز میبارم کنارت رنجهایم را
من ابرهای بیشماری در گلو دارم
- ۴.۴k
- ۲۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط